عدالت از دیدگاه شهید مطهری - محمّد رسول الله ، رحمة للعالمین /style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet">
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، «عدالت» را امری فطری در انسان‌ها و مادر اصول در مسایل اجتماعی می‌داند و معتقد است که حکومت در صورتی حق است که در راستای تحقق عدالت قدم بردارد.

برداشتهای مختلف از عدالت اجتماعى‏

استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی را از اساسی ترین مسائل نظام جمهوری اسلامی می‌داند و در این باره می‌فرماید: در مورد وضع آینده انقلاب اسلامى خودمان یکى از اساسی ‏ترین مسائل همین مسئله عدالت اجتماعى است. در این مورد این سؤال اساسى مطرح است که از عدالت اجتماعى اسلام چه برداشتى داریم، چون برداشتها در مورد عدالت اجتماعى بسیار متفاوت است. (مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، ج‏24 ص230)


ایشان اولین نوع برداشت از عدالت اجتماعی را چنین توضیح می دهد: یک عده تصورشان از عدالت اجتماعى این است که همه مردم در هر وضع و شرایطى هستند و هر جور در جامعه عمل می کنند و هر استعدادى دارند باید عینا مثل یکدیگر زندگى کنند. از دید این دسته، عدالت اجتماعى به این معنى است که مثلا لباس همه باید یکسان باشد، اگر شما لباس از پارچه نخى می ‏پوشید من هم باید از پارچه نخى لباس تهیه کنم، اگر من پارچه پشمى می ‏پوشم شما هم باید پارچه پشمى به تن کنید. از دید این دسته، همه افراد در واقع نوعى جیره ‏بندى می ‏شوند؛ همه باید به اندازه استعدادشان کار کنند ولى هرکس به اندازه احتیاجش باید درآمد داشته باشد؛ ممکن است استعداد کار من نصف استعداد کار شما باشد ولى من دو برابر شما عائله داشته باشم، از این جهت من باید دو برابر شما درآمد داشته باشم. این برداشت از عدالت اجتماعى، «اجتماعىِ» محض است؛ یعنى فقط روى جامعه فکر می ‏کند، براى فرد فکر نمی ‏کند. فرد در این بینش اصالتى ندارد، فقط جامعه وجود دارد، جامعه کار می کند و جامعه باید خرج کند. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏24، ص: 230)
استاد درباره برداشت دوم از عدالت اجتماعی می‌گوید: نوع دیگر برداشت از عدالت اجتماعى، برداشتى است که روى فرد و اصالت و استقلال او فکر می ‏کند. این نظر می ‏گوید: باید میدان را براى افراد باز گذارد و جلو آزادى اقتصادى و سیاسى آنها را نباید گرفت. هرکس باید کوشش کند ببیند چقدر درآمد می ‏تواند داشته باشد و آن درآمد را به خود اختصاص دهد. دیگر به فرد مربوط نیست که سهم دیگرى کمتر است یا بیشتر. البته جامعه در نهایت امر باید براى آن که افراد ضعیف باقى نمانند، از طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنى، زندگى افراد ضعیف را در حدى که از پا درنیایند تأمین کند. (مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏24، ص: 231)
استاد شهید، برداشت سومی نیز از عدالت اجتماعی ارائه می‌کند و می‌گوید: در دنیاى امروز گرایش به یک حالت حد وسط پیدا شده است. شاید به تقریب بتوان گفت در این زمینه در کنار دو دنیاى کمونیسم و کاپیتالیسم، دنیاى سومى در شرف تولد است که می ‏توان آن را نوعى سوسیالیسم نامید. این گرایشِ تازه می ‏خواهد آزادى افراد را محفوظ نگه دارد و از این رو مالکیت خصوصى را در حد معقولى می ‏پذیرد و هر مالکیتى را مساوى با استثمار نمی داند و حتى می گوید عدالت اجتماعى در شکل اول خودش نوعى ظلم است، زیرا از آنجا که محصول کار هرکس به خودش تعلق دارد، وقتى بیایند به زور نیمى از محصول یک فرد را- ولو به دلیل این که خرج دیگرى بیشتر است- از او بگیرند، این امر خود عین بى عدالتى است. استثمار در هر شکلش غلط است. اگر من شما را به کار گماشته باشم و قسمتى از محصول کار شما را به خود اختصاص بدهم، شما را استثمار کرده ‏ام و این ظلم است. اما اگر من به میل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به دیگرى بدهم، این عین انسانیت و رشدیافتگى است. سرمایه ‏دارى از آن جهت محکوم است که در بطن خود استثمار را پرورش می ‏دهد. سرمایه ‏دارى تمام بهره را به سرمایه اختصاص می ‏دهد و این امر ایجاد نابرابرى می کند.
به این ترتیب شعار این گرایش جدید این است که بیایید راهى اتخاذ کنیم تا بتوانیم جلو استثمار را بکلى بگیریم بدون این که شخصیت، اراده و آزادى افراد را لگدکوب کرده باشیم؛ کوشش کنیم انسانها به حکم رُقاى انسانیت، به حکم معنویت و شرافت روحى و درد انسان داشتن، خودْ مازاد مخارج خود را به برادران نیازمندشان تقدیم کنند نه این که دارایی ‏شان را به زور از آنها بگیریم و به دیگران بدهیم.
استاد فرزانه در مقام داوری، این برداشت سوم را می پسندد و معتقد است که اسلام راه کارهای عملی کردن این نوع نگاه را به دقت مشخص کرده است. استاد می‌فرماید: این اندیشه [برداشت سوم]- که تعبیر غربى آن سوسیالیسم اخلاقى است- چیزى است که اسلام همیشه در پى تحقق آن است، اما برخلاف مکاتب غربى، راه‏حل‏هاى عملى رسیدن به آن و شیوه استقرار آن را در جامعه به دقت مشخص و معلوم کرده است. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏24 ص 232)
شهید مطهری ادامه می‌دهد: اسلام طرفدار این است که زندگیها برادر وار باشند نه این که به زور قانون بگوییم تو حق ندارى، و یا این که بگوییم همه باید از دولت جیره بخورند، نظیر وضعى که در کشورهاى کمونیستى برقرار است که همه حقوق ‏بگیر و مزدور دولت هستند. باید اشتراک در زندگى مادى ناشى از شرکت روحى مردم باشد. اول روحها باید با یکدیگر یکى شوند بعد جیبها، نه این که روحها به حالت جدایى باشند، بخواهند به زور جیبها را یکى کنند یا آن که به زور جیبها را خالى کنند و جیب دولت‏ را پر تا دولت به هرکس به اندازه جیره‏اش بدهد. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏24ص 233)
استاد شهید مرتضی مطهری تفاوت عمده بینش اسلام با سایر بینش ها و مکتب ها را در معنویت می‌داند و می‌گوید: تفاوت عمده میان مکتب اسلام با سایر مکاتب در این جهت، این است که اسلام معنویت را پایه و اساس می ‏شمارد. ما در تاریخ نمونه‏ هاى فراوانى درباره این جهت‏ گیرى رهبران اسلامى داریم که واقعا مایه مباهات ماست. حساسیتى که اسلام در زمینه عدالت اجتماعى و ترکیب آن با معنویت اسلامى از خود نشان می ‏دهد، در هیچ مکتب دیگرى نظیر و مانند ندارد. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏24ص 233)
این متفکر اسلامی در اینباره نمونه ای ذکر می‌کند: در سال فتح مکه زنى مرتکب جرمى شده بود که باید مجازات مى‏شد. اتفاقا این زن که دزدى کرده بود وابسته به یکى از خانواده‏هاى بزرگ و جزو اشراف طراز اول قریش بود. وقتى بنا شد حد درباره‏اش اجرا شود و دستش را قطع کنند، غریو از خاندان زن برخاست که: اى واى، این ننگ را چگونه تحمل کنیم؟ دسته‏جمعى به سراغ پیامبر رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرف‏نظر کند. حضرت فرمود: هرگز صرف‏نظر نمى‏کنم. هرچه که واسطه و شفیع تراشیدند، پیامبر ترتیب اثر نداد. در عوض مردم را جمع کرد و به آنها گفت: می ‏دانید چرا امتهاى گذشته هلاک شدند؟
دلیلش این بود که در این گونه مسائل تبعیض روا داشتند. اگر مجرمى که دستگیر شده بود وابسته به یک خانواده بزرگ نبود و شفیع و واسطه نداشت او را زود مجازات می ‏کردند، ولى اگر مجرم شفیع و واسطه داشت در مورد او قانون کار نمی ‏کرد. خدا به همین سبب چنین اقوامى را هلاک می ‏کند. من هرگز حاضر نیستم در حق هیچ کس تبعیضى قائل شوم. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏24ص 234)
این استاد فرزانه و دانشمند در پایان این بحث (برداشتها از عدالت اجتماعى) در کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران»، تاکید می‌کند که انقلاب اسلامى ما نیز اگر می ‏خواهد با موفقیت به راه خود ادامه دهد، راهى جز اعمال چنین شیوه ‏ها و بسط روشهاى عدالت‏ جویانه و عدالت‏ خواهانه در پیش ندارد. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏24ص 234)

* حساسیت ویژه امام علی علیه السلام نسبت به عدالت

استاد شهید مرتضی مطهری می‌گوید: از جمله مسائلى که در نهج البلاغه فراوان درباره آنها بحث شده است، مسائل مربوط به حکومت و عدالت است. هر کسى که یک دوره نهج البلاغه را مطالعه کند، می ‏بیند على علیه السلام درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصى دارد، اهمیت و ارزش فراوانى براى آنها قائل است. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏16ص 429)
این متفکر فرزانه رویکرد امام علی علیه السلام درباره حکومت و عدالت را مورد تعجب کسانی می‌داند که با اسلام به طور کامل آشنا نیستند. استاد می‌نویسد: قطعاً براى کسانى که با اسلام آشنایى ندارند و برعکس با تعلیمات سایر ادیان جهانى آشنا می ‏باشند، باعث تعجب است که چرا یک پیشواى دینى اینقدر به این گونه مسائل می ‏پردازد! مگر اینها مربوط به دنیا و زندگى دنیا نیست؟ آخر یک پیشواى دینى را با دنیا و زندگى و مسائل اجتماعى چه کار؟! و برعکس، کسى که با تعلیمات اسلامى آشناست و سوابق على علیه السلام را می ‏داند که در دامان مقدس پیغمبر مکرم اسلام پرورش یافته است، پیغمبر او را در کودکى از پدرش گرفته، در خانه خود و روى دامان خود بزرگ کرده است و با تعلیم و تربیت مخصوص خود او را پرورش داده، رموز اسلام را به او آموخته، اصول و فروع اسلام را در جان او ریخته است، دچار هیچ گونه تعجبى نمى‏شود بلکه براى او اگر جز این بود جاى تعجب بود. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏16ص 429)

* تحمل نکردن صحنه‏ هاى بی ‏عدالتى، از خصوصیات یک مسلمان

شهید مطهری معتقد است که: على علیه السلام عدالت را یک تکلیف و وظیفه الهى، بلکه یک ناموس الهى می ‏داند؛ هرگز روا نمی شمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامى تماشاچى صحنه‏ هاى تبعیض و بی ‏عدالتى باشد. (مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏16 ص 439)
وی همچنین می‌گوید: در خطبه «شقشقیه» پس از آن که ماجراهاى غم ‏انگیز سیاسى گذشته را شرح‏ می ‏دهد، بدانجا می ‏رسد که مردم پس از قتل عثمان به سوى او هجوم آوردند و با اصرار و ابرام از او می ‏خواستند که زمامدارى مسلمین را بپذیرد و او پس از آن ماجراهاى دردناک گذشته و با خرابى اوضاع حاضر دیگر مایل نبود این مسؤولیت سنگین را بپذیرد، اما به حکم اینکه اگر نمی ‏پذیرفت حقیقت لوث شده بود و گفته می ‏شد على از اول علاقه ‏اى به این کار نداشت و براى این مسائل اهمیتى قائل نیست، و به حکم اینکه اسلام اجازه نمی ‏دهد که آنجا که اجتماع به دو طبقه ستمگر و ستمکش، یکى پرخور ناراحت از پرخورى و دیگرى گرسنه ناراحت از گرسنگى، تقسیم می ‏شود دست روى دست بگذارد و تماشاچى صحنه باشد، این وظیفه سنگین را بر عهده گرفت: «لَوْ لا حُضورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وَ ما اخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ انْ لا یُقارّوا عَلى‏ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلومٍ لَالْقَیْتُ حَبْلَها عَلى‏ غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ اخِرَها بِکَأْسِ اوَّلِها» اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقابل پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمکش ساکت ننشینند و دست روى دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روى شانه‏اش مى‏انداختم و مانند روز اول کنار مى‏نشستم. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏16 ص 439)

* فدا نشدن عدالت به خاطر مصلحت

استاد مطهری تاکید می‌کند که نباید عدالت فدای مصلحت اندیشی‌ها گردد و به این بهانه ناعدالتی در جامعه حکمفرما شود. استاد می‌گوید: تبعیض و رفیق بازى و باندسازى و دهانها را با لقمه ‏هاى بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است. اکنون مردى زمامدار و کشتى سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است، هدف و ایده‏اش مبارزه با این نوع سیاست بازى است. طبعاً از همان روز اول، ارباب توقع یعنى همان رجال سیاست رنجش پیدا مى‏کنند، رنجش منجر به خرابکارى مى‏شود و دردسرهایى فراهم مى‏آورد. دوستان خیراندیش به حضور على علیه السلام آمدند و با نهایت خلوص و خیرخواهى تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافى در سیاست خود پدید آورد؛ پیشنهاد کردند که خودت را از دردسر این هوچیها راحت کن، «دهن سگ به لقمه دوخته به»؛ اینها افراد متنفذى هستند، بعضى از اینها از شخصیتهاى صدر اول‏اند؛ تو فعلًا در مقابل دشمنى مانند معاویه قرار دارى که ایالتى زرخیز مانند شام را در اختیار دارد، چه مانعى دارد که به خاطر «مصلحت»! فعلًا موضوع مساوات و برابرى را مسکوتٌ عنه بگذارى؟ على علیه السلام جواب داد: «اتَأْمُرونّى انْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ ... وَاللَّهِ لا اطورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ وَ ما امَّ نَجْمٌ فِى السَّماءِ نَجْماً، وَ لَوْ کانَ الْمالُ لى لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ انَّمَا الْمالُ مالُ اللَّهِ» شما از من مى‏خواهید که پیروزى را به قیمت تبعیض و ستمگرى به دست آورم؟ از من مى‏خواهید که عدالت را به پاى سیاست و سیادت قربانى کنم؟
خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیاست چنین کارى نخواهم کرد و به گرد چنین کارى نخواهم گشت. من و تبعیض؟! من و پایمال کردن عدالت؟! اگر همه این اموال عمومى که در اختیار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و مى‏خواستم میان مردم تقسیم کنم، هرگز تبعیض روا نمى‏داشتم تا چه رسد که مال مال خداست و من امانتدار خدایم. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏16ص440)

* انعطاف ناپذیر بودن در اجراى عدالت

شهید مطهری، امام علی علیه السلام را در مساله عدالت، انعطاف ناپذیر می‌داند و می‌گوید: مشکلات دیگرى على علیه السلام داشت که مربوط به روش خودش بود از یک جهت، و تغییرى که مسلمین پیدا کرده بودند از جهت دیگر. على مردى بود انعطاف ناپذیر. بعد از پیغمبر سالها بود که جامعه اسلامى عادت کرده بود به امتیاز دادن به افراد متنفّذ، و على علیه السلام در این زمینه یک صلابت عجیبى نشان مى‏داد. مى‏گفت: من کسى نیستم که از عدالت یک سر مو منحرف شوم. حتى اصحابش مى‏آمدند مى‏گفتند: آقا! یک مقدار انعطاف داشته باشید. مى‏گفت: «اتَأْمُرونّى انْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ ... وَ اللَّهِ ما أطورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ» از من تقاضا مى‏کنید که پیروزى و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگرى و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟! ... به خدا قسم تا شبى و روزى در دنیا هست، تا ستاره‏اى در آسمان در حرکت است، چنین چیزى عملى نیست. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏16ص 597)

* مقدم بودن عدالت بر ایثار و عاطفه

استاد مرتضی مطهری عدالت را مقدم بر ایثار و عاطفه و ... می داند و معتقد است که بسیارى از کارهاى ما هم که اسمش را عاطفه مى‏گذاریم عاطفه نیست، نوعى خودخواهى است که اسم عاطفه و انسانیت روى آن مى‏گذاریم. (مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23 ص 284)
این استاد فرزانه در توضیح مطلب خود می‌گوید: معناى عاطفه چیست؟ معناى عاطفه این است که انسان از حق مشروع خود به نفع دیگرى استفاده کند. چنین آدمى باید کلاس قبل از این را طى کرده باشد. کلاس قبل از این کدام است؟ این است که به حقوق مردم تجاوز نکند و حقوق آنها را محترم شمارد و حق خود را استیفا کند و بعد، از حق مشروع خود به نفع مردم استفاده کند. هرکسى این کار را کرد، به این [خصلت او] عاطفه اجتماعى مى‏گویند. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏23 ص 284)
وی اضافه می‌کند: اما شما افرادى را مى‏بینید که به حق خود قانع نیستند و دائماً در زندگى از هر راهى که شده مى‏خواهند پولى به دست آورند، نه حلال مى‏فهمند نه حرام و حقوق مردم را محترم نمى‏شمارند و به حقوق دیگران تجاوز مى‏کنند. همین آدم یک روزى هم به خاطر فلان دوستش چندین هزار تومان خرج مى‏کند و بعد ما مى‏خواهیم این را به حساب سخاوت و انسان دوستى و عاطفه اجتماعى بگذاریم. نه، این عاطفه اجتماعى نیست؛ خودخواهى است، نامجویى است. اینکه انسان براى اینکه مى‏خواهد خودپرستى کرده و نام خود را بلند کرده باشد چنین کارى مى‏کند، انسان دوستى نیست. کسى که حقوق چندین انسان را پایمال کرده و بعد براى یک انسان دیگر خرج مى‏کند، انسان دوست نیست. اکثر کارهایى که ما می ‏کنیم‏ انسان دوستى نیست. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏23 ص 284)
استاد شهید در این زمینه مثال دیگری می‌زند: بعضى از ما خصلتى داریم و یا به خودمان مى‏بندیم و اسمش را «مهمان نوازى» مى‏گذاریم و می ‏گوییم: ما مرد هستیم و درِ خانه مرد باز است! همیشه یک مهمان می ‏آید و دیگرى می ‏رود. براى ناهار و شام، مهمان دارد و مهمان شبْ خواب هم به خانه‏اش دعوت می ‏کند. این فى حدذاته خوب است، ولى از طرف دیگر یک ملاحظه ‏اى را نمی ‏کنیم. بسا هست که به آن زنى که در خانه ما هست- که ما شرعاً حق نداریم به او فرمان بدهیم و او آزاد و مختار است که اگر میلش باشد، در خانه ما کار کند- فشارها و زحمت هایى را تحمیل می ‏کنیم و اسمش را «مهمان نوازى» می ‏گذاریم و می ‏گوییم: درِ خانه ما باز است و ما مهمان نواز هستیم! مهمان نوازی ‏اى که مستلزم ظلم به یک انسان باشد، مهمان نوازى نیست. حال آیا این مهمان نوازى و انسان دوستى است که آدم دائماً مهمان بیاورد و آن زن بدبخت اگر یک روز احساس خستگى کند، انسان پدرش را درآورد و بگوید اگر نمی ‏خواهى از خانه من بیرون برو؟
پس اینها هم عاطفه اجتماعى نیست. بله، اگر واقعاً کارى به مرحله ایثار برسد، آن چیز دیگرى است. انسانى که می خواهد عملش بر اساس عاطفه اجتماعى باشد، اول باید از مرحله عدالت بالاتر بیاید، یعنى عادل باشد و به حقوق مردم تجاوز نکند، آنگاه اگر می ‏خواهد از حقوق مشروع خود ایثار کند مانعى ندارد و لهذا بزرگانى از علما را سراغ داریم که مقید بودند هیچ وقت کوچکترین تجاوزى به حق کسى نکنند. (مجموعه ‏آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏23 ص 285)

* عدالت خواهی یکی از عوامل تداوم انقلاب اسلامى

علامه شهید، عدالت خواهی را از عوامل تداوم انقلاب اسلامی می‌داند و معتقد است که: اگر ما واقعا اذعان کردیم به این که انقلاب ما یک انقلاب ماهیتا اسلامى بوده یعنى عدالت‏خواهانه بوده ولى عدالت اسلامى، آزادى‏خواهانه بوده آزادى اسلامى، استقلال‏ خواهانه بوده استقلال اسلامى، یعنى همه اینها را جامعه ما در ضمن اسلام مى‏خواست، تمام ارزشهاى عالى را جامعه ما در سایه و ظلّ اسلام و توأم با معنویت اسلامى خواسته، آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولا مسیر عدالت‏خواهى را براى همیشه ادامه بدهد یعنى دولتهاى آینده واقعا و عملا در مسیر عدالت اسلامى گام بردارند، براى پر کردن شکافهاى طبقاتى اقدام کنند، تبعیضها را واقعا از میان ببرند؛ جامعه توحیدى به مفهوم اسلامى، جامعه بى‏طبقه به مفهوم اسلامى نه جامعه بی ‏طبقه به مفهومى که دیگران می ‏گویند- که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است- ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده براى برقرارى جامعه بی ‏طبقه اسلامى کوشش کنند والّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می ‏خورد چون اصلا ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است. (مجموعه‏ آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏24ص 174)

 



تاریخ : سه شنبه 91/1/15 | 4:29 عصر | نویسنده : حیدری | نظر

  • paper | راه بلاگ | تک تاز بلاگ