چقدر از عاشق بی قرار می دانیم؟ - محمّد رسول الله ، رحمة للعالمین /style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet" ?>/style.css" type="text/css" rel="stylesheet">
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرم هایی که پر می کنیم ، بخش دارد دین و مذهب.
با اطمینان پر می کنیم : دین اسلام و مذهب شیعه

تا به حال فکر کردیم که برای همین اسلامی که خیلی مواقع در زندگیمان فقط منحصر به اسم می شود، چه زحماتی کشیده شده است؟

از شکنجه های پیامبر، از شعب ابی طالب، از عمار ، سمیه و امثال ایشان چقدر می دانیم؟

در این پست از " عمار " و در پست بعدی از "سمیه " ، مادر ایشان ، از یاران باوفای پیامبر مطلبی میاورم:

هنر عشق

سخن از مردان خدا، چندان که شیرین و دل نواز است؛ خود هنری است که آموختن آن بسی دشوار و دقیق است. تاریخ، شاهد صادق هنرنمایی عاشقانی است که در پی دیدار محبوب، نه زر که سرفشاندند و گوی سبقت از رهپویان کم همّت ربودند. عاشقان شیدایی که در راه رضایت معبود یگانه خویش، تا اوج بندگی پرکشیدند و به معراج وصال یار رسیدند؛ عاشقان بی قراری چون عمار بن یاسر، او که صحیفه پرارزش عمرش، سرشار از نقش های صفا و اخلاص و مردانگی است و نهال راست قامت ایمانش به شکوفه های فضیلت های انسانی مزیّن است. کسی که در راه محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام و پاسداری از مکتب اسلام، به تنهایی اجر صبر و جهاد و شهادت را به کف آورد و در این راه، تا جان خویش را فدا نکرد، از پای نایستاد. همو که دانای اهل بیت علیهم السلام ، حضرت صادق علیه السلام در وصفش فرمود: «خداوند بهشت فردوس را، مسکن و منزلگاه عمار قرار داده است». روحش در جوار اولیای الهی، متعالی و مسرور باد.

اجر صبر

صبر، شاهراه سیر الی اللّه است و پروردگار متعال، صبرکنندگانِ بر مصیبت را مژده داده، می فرماید: «[ای پیامبر]، صابران را بشارت ده؛ آنان که در هنگامه بلا و مصیبت گویند: همانا ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت». صبر برای مجاهدان راه خدا، ظفرساز و مبارک است و عمار و خانواده او از همین طایفه اند. خانواده ای که جملگی به شرف شهادت در راه محبوب نایل شدند. عمار، اولین کسی است که خود، پدرش و مادرش در راه اسلام به شهادت رسیدند و پدر و مادرش، نخستین شهدای اسلام اند. آنان در زیر سخت ترین شکنجه ها، دست از هدف والای خویش برنداشتند؛ چندان که صبر از صبوریشان در آزرم شد. سمیه و یاسر، پدر و مادر عمار در زیر عذاب و شکنجه قریش جان باختند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چون حال ایشان را بدید، فرمود: «ای خاندان یاسر، شکیبایی کنید، همانا میعادگاه شما بهشت جاوید است».

محبت اولیاء

دوستی دوستان خداوند، راهی برای جلب محبت و دوستی پروردگار است و از این رو، در معارف دینی جایگاهی والا و ارزشمند دارد. حضرت امام سجاد علیه السلام در این باره می فرمایند: «پروردگارا، من [هم] محبت تو را خواستارم و [هم] محبت کسانی را که دوستدار تواند». آنجا که محبوب آدمی برترین آفریده خدا، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله باشد، ارزش این دوستی و محبت در وصف نیاید و در وهم نگنجد، چنانکه برگ های کتاب تاریخ، به نام و نشان اصحابی مزین است که پروانه وار گرد شمع وجود آن حضرت می گشتند و از انوار محبت ایشان گرمی و روشنایی می جستند و عمار، یکی از ایشان است که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله محبت خویش را بدو اظهار می فرمود. حضرت امام علی علیه السلام می فرماید: روزی عماریاسر به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و اجازه ورود طلبید، آن حضرت چون صدای عمار را شنید فرمود: «آفرین! آفرین! پاکِ پاک زاده را اجازه ورود بدهید».

ایمان و اطمینان

پذیرش حق و حقیقت، آن گاه که با یقین و اطمینان قلبی همراه باشد، موجب صفای روح و جلای باطن است و می تواند که وسیله پیشرفت روحی آدمی و سیر منازل انسانیت شود. عمار یاسر، داستان پذیرش ایمان خویش را چنین نقل می کند: روزی به خدمت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله رفتم، در حالی که نسبت به ایشان شکی در دلم رخنه داشت. گفتم: ای محمد صلی الله علیه و آله ، تا آن گاه که قلبم به شما درشک است، راهی برای تصدیق [نبوت] شما برایم وجود ندارد، آیا در این باره دلیلی داری؟ حضرت فرمود: آری، چون به منزل خویش بازگشتی، سنگ ها و درختان را از نبوت من بازپرس تا به پیامبری من نزد تو شهادت دهند. عمار گوید: بازگشتم و دیدم سنگ و درختی نماند، مگر آن که در پاسخ سؤالم، بر صدق نبوت پیامبر، گواهی داد؛ پس صادقانه به او ایمان آوردم.

کتمان ایمان

هنگامی که یاسر و سمیه، پدر و مادر عمار زیر شکنجه های مشرکان، مظلومانه به شهادت رسیدند، وی برای رهایی و خلاص از بند دشمنان، به ظاهر آن چه را آنها از وی طلب می کردند، بر زبان جاری ساخت و آزاد شد. این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عده ای گفتند: عمار [با این کار] کافر شده است. اما پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هرگز! سرتاپای عمار را ایمان به خدای متعال پرکرده وایمان با خون و گوشت او آمیخته است. پس از مدتی، عمار در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود، به خدمت حضرت رسید و از این که به اجبار به خواسته مشرکان در ستودن بت ها تن داده بود، اظهار ندامت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست های مهربان خویش بر چشمان عمار کشید و فرمود: «اگر ایشان با تو دشمنی کردند، [باری] تو نیز با وجود آنچه گفتی، به دشمنی ایشان برخیز».

بهشت، در شوق عمّار

شوق به بهشت، عامل مهمی در سیر انسان به سوی خدای رحمان و فرار او از شر شیطان به شمار می آید. در این میان، خوشا حال آنانی که بهشت مشتاق دیدارشان است و بی صبرانه انتظار قدوم آنان را می کشد و عمار یکی از ایشان است؛ چنان که در روایتی، امام علی بن ابیطالب علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای پیامبر خدا، [به ما خبر رسیده که [شما فرموده اید بهشت مشتاق سه کس می باشد، آنان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «تو که اولین آنانی، سلمان فارسی...، و عمّار یاسر که در جنگ ها و مشکلات همراه تو خواهد بود، جنگی نیست، جز اینکه عمار در کنار توست. خیر او فراوان، نور [جانش [فروزان و اجر و پاداشش بسیار است».

عمّار، شاگرد واقعی مکتب اسلام

آن کس که بیشتر در کسب فضیلت و به دست آوردن صفات اخلاقی و روحانی بکوشد، انوار عشق و معرفت بر دل و جانش می تابد و بیشتر مورد محبت و عنایات پروردگار قرار می گیرد، تا بدان جا که عملی از او سر نمی زند، جز آنکه رضایت خداوند در آن است و کاری را دشمن نمی دارد، مگر آن که آن کار مورد غضب و دشمنی خالق متعال باشد. چنین انسانی، مقامی برتر از ملائک خواهد یافت که به دست و اختیار خویش، رنج طاعت بر جان خریده و در بهای آن رضایت محبوب به کف آورده است. عمار یاسر، از کسانی است که به واسطه شاگردی واقعی و عاشقانه در مکتب پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به چنین معرفتی دست یازید تا بدانجا که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره وی فرمود: «عمار همراه حق، و حق نیز همراه عمار است، هر جا که باشد». نیز در روایتی دیگر فرمود: «آن کس که با عمار به مبارزه و دشمنی برخیزد، خدا با او به دشمنی برخواهد خواست، و هر کس که عمار را به غضب آورد، خدا را به غضب آورده، و هر کس عمار را دشنام دهد، خدایش را دشنام داده است».

یار باوفای علی علیه السلام

در خیمه گاه محبت علی علیه السلام یاران وفاداری هستند که چشمان تیزبین تاریخ، در وفاداری و صداقت عاشقی آنان در شگفت است؛ یارانی که آن حضرت به داشتن ایشان مباهات می کرد و از اظهار جلالت و بزرگواری شان دریغ نمی ورزید. آن امام عارفان در پاسخ شخصی که از ایشان درخواست کرد تا یاور همیشگی اش، عمار یاسر را توصیف کند فرمود: «عمار کسی است که خداوند گوشت و خونش را از این که در آتش بسوزد یا حتی گرمای آتش به آن برسد، محفوظ داشته است». محبت عمار نیز به آن حضرت در همراهی دمادمش با مولای خویش به خوبی جلوه گر است. اشتیاق او را به وفاداری و پاسداری از مکتب علوی، می توان از سخنانش در هنگامه صفین فهمید: «پروردگارا، اگر بدانم که رضایت تو در آن است که خویش را از بلندای کوه به پایین پرت کنم یا در آتش بسوزانم، حتما خواهم کرد. [پروردگارا]، من با شامیان جز برای خشنودی تو نمی جنگم و امید آن دارم که دست خالی ام نگذاری، حال آنکه وصل و دیدار تو آرزوی من است».

پرواز جان گداز

نهم ماه صفر سال 37 هجری، هنگامی که لشکر امام علی علیه السلام با لشگر معاویه در رزم بود، عمار یاسر در 74 سالگی، حمله هایی بر صف دشمن می کرد که هیچ جوانی در آن روزگار نکرد و هم چنان که می غرید و می جنگید، ندا در می داد که: «ای مردم، این پرچمی که با معاویه است، همان است که پدرش [ابوسفیان] و خود او در میان مشرکان در بدر حنین و احد، برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله برافراشتند و امروز نوبت چهارم ایشان است. مرا امروز خواهند کشت. چون کشته شوم، با جامه و لباسم در قبرکنید و امیرمؤمنان علی را یاری کنید که فردا در قیامت، شیعیان او رستگاران اند». پس مجروح و زخم خورده بر زمین افتاد. قبل از شهادتش کاسه شیری برایش آوردند. چون نگاهش بدان افتاد، لبخندی زد و گفت: «دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبرداده بود که آخرین آشامیدنی تو از دنیا، جرعه ای شیر است». پس چون جرعه ای بنوشید، بر زمین افتاد و روح پاکش از قفس دنیا رهید و به ملکوت اعلی پیوست.

مصیبت علی علیه السلام در شهادت عمار

شب هنگام در سکوت و تاریکی، گام های سنگین و رنجور اولین مظلوم عالم، امام علی بن ابی طالب علیه السلام در حالی که گویی کوهی از داغ و مصیبت برسینه اش نهاده بود، آرام آرام بر زمین قرار می گرفت و چون بر بالین یار باوفای خویش رسید، گام هایش از حرکت بازماند. بر زمین نشست و سر عاشق جان باز خویش را بر دامن گرفت و گریست و بر مصیبت جانکاه از دست دادن یار همیشگی خویش این گونه ناله سر داد: «انا للّه و انّا الیه راجعون، آن کس که شهادت عمار، مصیبتی برایش نباشد، از اسلام و مسلمانی اش بهره ای نیست، صلوات خدا بر عمار باد». آن گاه فرمود: «هان! ای مرگ، که هرگز از من جدا نیستی، مرا دریاب و شادم نما که تمام دوستانم را از من گرفتی. تو را نسبت به آنان که دوستشان می دارم، مضر می بینم که گویی از هر راه به ایشان روی نموده ای [و قصد ایشان داری]».

منبع :

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/0/0/34371



تاریخ : یکشنبه 91/10/3 | 8:35 عصر | نویسنده : حیدری | نظر

  • paper | راه بلاگ | تک تاز بلاگ