* علی علیه السلام شهید عدالت اجتماعی
استاد مطهری در یکی از سخنرانی های خود که مصادف با شب ضربت خوردن امام علی علیه السلام بود آن حضرت را شهید عدالت یاد میکند و میفرماید: مولاى متقیان على علیه السلام که حتى دیگران درباره اش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود: وَ قُتِلَ فى مِحْرابِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ .... راستى که علىّ مرتضى مجسمه عدل و نمونه رحمت و محبت و احسان بود.... امشب شب ضربت خوردن این شهید عدالت است، ضربتى که در راه تصلب و انعطاف ناپذیرى از حق و عدالت و دفاع از حقوق انسان خورد... (مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج25 ص 223)
آیت الله شهید مطهری در توضیح عدالتی که موجب شهادت امام علی (ع) شد میگوید: چگونه عدالت على علیه السلام قاتلش شد و چگونه تصلبش در این راه، آشوبها و فتنه ها از طرف آنها که عدالت على مستقیماً بر ضرر آنها بود بپا کرد، و این عدالت چه جور عدالتى بود؟ آیا یک عدالت صرفاً اخلاقى بود نظیر آنچه می گوییم امام جماعت یا قاضى یا شاهد طلاق یا بیّنه شرعى باید عادل باشد. این جور عدالت ها که باعث قتل کسى نمی شود، بلکه بیشتر باعث شهرت و محبوبیت و احترام مىگردد.
آن نوع عدالت مولى که قاتلش شناخته شد، در حقیقت فلسفه اجتماعى او و نوع تفکر مخصوصى بود که در عدالت اجتماعى اسلامى داشت و خودش شدیداً اصرار می ورزید که عدالت اجتماعى اسلام و فلسفه اجتماعى اسلام صرفاً همین را اقتضا می کند. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج25 ص224)
استاد مطهری اضافه میکند: او تنها عادل نبود، عدالت خواه بود. فرق است بین عادل و عدالت خواه، همان طورى که فرق است بین آزاد و آزادی خواه؛ یکى آزاد است یعنى خودش شخصاً مرد آزادى است و یکى آزادی خواه است یعنى طرفدار آزادى اجتماع است و آزادى هدف و ایده اجتماعى اوست. علم هم همین طور است: یکى شخصاً عالم است، یکى علاوه بر این طرفدار عمومیت علم و سواد و تعلیم عمومى است. همین طور است عدالت: یکى شخصاً آدم عادلى است و یکى عدالت خواه است، عدالت فکر اجتماعى اوست. باز مثل اینکه یکى صالح است و دیگرى اصلاح طلب. در آیه کریمه قرآن می فرماید: «کونوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ» قیام به قسط یعنى اقامه و بپاداشتن عدل، و این غیر از عادل بودن از جنبه شخصى است. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج25 ص224)
* عدالت، فلسفهای اجتماعى
استاد مطهری با تاکید بر این سوال که آیا علىّ مرتضى علیه السلام به عدل از چه دیدى می نگریسته، آیا از جنبه فردى و شخصى نگاه می کرده یا بیشتر به جنبه اجتماعى توجه داشته؟ میفرماید: [امام علی (ع)] به جنبه اجتماعى مطلب توجه داشته. این است که از یک طرف از سخنان على و از طرف دیگر از عمل او، مخصوصاً از طرز عملى که در دوره زعامت و حکومت خود انجام داد، معلوم می شود که عدالت به صورت یک فلسفه اجتماعى اسلامى مورد توجه مولاى متقیان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامى تلقى می کرده و از هر چیزى بالاتر می دانسته، سیاستش بر مبناى این اصل تأسیس شده بود، ممکن نبود به خاطر هیچ منظورى و هدفى کوچکترین انحراف و انعطافى از آن پیدا کند. و همین امرْ یگانه چیزى، بلى یگانه چیزى بود که مشکلاتى زیاد برایش ایجاد کرد و ضمناً همین مطلب یک مفتاح و کلیدى است براى یک نفر مورخ و محقق که بخواهد حوادث خلافت على را تحلیل کند. على علیه السلام فوق العاده در این امر تصلّب و تعصب و انعطاف ناپذیرى به خرج می داد. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج25 ص 229)
استاد مطهری گوشزد میکند که علت پذیرش حکومت از طرف امام علی (ع) به هم خوردن عدالت اجتماعی بود. وی میگوید: درباره تصلّب على علیه السلام در امر عدالت- که از نظر و تعبیرى باید گفت عدالت و از نظر و تعبیرى باید گفت حقوق بشر- همین بس که فلسفه پذیرفتن خلافت را بعد از عثمان، بهم خوردن عدالت اجتماعى و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیرِ سیر و گرسنه گرسنه ذکر می کند و می فرماید: لَوْ لا حُضورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ، وَ ما أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أنْ لا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلومٍ، لَألْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأْسِ أوَّلِها. اگر نبود که عدهاى به عنوان یار و یاور به در خانه ام آمدند و بر من اتمام حجت شد، دیگر اینکه خداوند از دانایان و روشن ضمیران عهد وپیمان گرفته که هر وقت اوضاعى پیش آید که گروهى آنقدر اموال و ثروتها و موهبتهاى الهى را به خودشان اختصاص بدهند و آنقدر بخورند که از پرخورى بیمار شوند و عدهاى آنقدر حقوقشان پایمال شود که مایه سد جوعى هم نداشته باشند، در چنین اوضاع و احوالى، این دانایان و روشن ضمیران نمیی توانند بنشینند و تماشاچى و حداکثر متأسف باشند. اگر چنین وظیفه اى را در حال حاضر احساس نمی کردم، کنار می رفتم و افسار خلافت را در دست نمی گرفتم و مانند روز اول پهلو تهى می کردم. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج25 ص 229)
* امام زمان (عج)، امام عدل و عدالت
استاد مطهری با اشاره به روایتی از پیامبر اکرم (ص) درباره زمان ظهور حضرت مهدی (عج) میگوید: «فَیُریکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السّیرَةِ» آنوقت او به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعى یعنى چه، نشان خواهد داد که این همه که دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادى می زدند همه اش دروغ بود، اینهمه که دم از صلح می زدند همه اش دروغ و نفاق و «جوفروشى و گندم نمایى» بود. (مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج18ص 163).... «وَ ارْتَفَعَ فى ایّامِهِ الْجَوْرُ» (در آن زمان) جور و ظلمى دیگر در کار نیست. «وَ امِنَتْ بِهِ السُّبُلُ» همه راهها، راههاى زمینى، دریایى و هوایى امن می شود، چون منشأ این ناامنیها ناراحتیها و بی عدالتی هاست. وقتى که عدالت برقرار بشود، [چون] فطرت بشر فطرت عدالت است، دلیل ندارد که ناامنى وجود داشته باشد. «وَ اخْرَجَتِ الْارْضُ بَرَکاتِها» و زمین تمام برکات خودش را بیرون می آورد. «وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ ... وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالى: وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» آیا می دانید ناراحتى مردمِ آن وقت چیست؟ ناراحتى مردم فقط این است که اگر بخواهند یک صدقه اى بدهند و یک کمکى به کسى بکنند، یک نفر [مستحق] پیدا نمی کنند؛ یک فقیر در روى زمین پیدا نخواهد شد. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج18، ص 164)
استاد مطهری تاکید می کند که آینده بشر، به عدالت منتهی میشود: اسلام می گوید عاقبتِ بشر عدالت است، اما نمی گوید آن عدالتى که در عاقبت می آید فقط این است که فکر بشر به اینجا منتهى می شود که منفعت من در این است که منافع دیگران را حفظ کنم؛ نه، [در آن زمان] عدالت براى بشر محبوب و مثل یک معبود است، یعنى روحش رُقاء پیدا می کند، تربیتش کامل می شود، و این نمی شود جز اینکه یک حکومت عادل جهانى بر مبناى ایمان، خداپرستى و خداشناسى و بر مبناى حکومت قرآن به وجود آید؛ و ما مسلمین خوش وقتیم که برخلاف این همه بدبینی هایى که در دنیاى غرب براى بشریت به وجود آمده، به آینده بشریت خوشبین هستیم. (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج18، ص 164)
استاد فرزانه شهید مطهری زندگی آینده بشر را زندگی سعادتمندانه میخواند و تاکید میکند که این زندگی عادلانه و سعادتمندانه روزی محقق خواهد شد. استاد میگوید: اصول دین و مذهب به ما می گوید: زندگى سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است، این که اکنون هست موقت است. دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما می بینید یک فرد سه دوره کلى دارد: دوره کودکى که دوره بازى و افکار کودکانه است، دوره جوانى که دوره خشم و شهوت است، و دوره عاقله مردى و پیرى که دوره پختگى و استفاده از تجربیات، دوره دوربودن از احساسات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشرى هم همین طور است. اجتماع بشرى سه دوره را باید طى کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم دوره علم است، ولى علم و جوانى، یعنى دوره حکومت خشم و شهوت. به راستى عصر ما بر چه محورى می گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند می بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. عصر ما بیش از هر چیزى عصر بمب است (یعنى خشم) و عصر مینى ژوپ است (یعنى شهوت). آیا دوره اى نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینى ژوپ؟ دورهاى که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه می شود که چنین دوره اى نیاید؟! مگر می شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیرورو کند؟! پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است. ببینید مضامینى که ما در اسلام داریم چقدر عالى است! .... قسمت زیادى از آخر این دعا (دعای افتتاح) اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد که من همانها را مىخوانم و دعاى (پایانی) من هم همان ها خواهد بود: «اللَّهُمَّ انّا نَرْغَبُ الَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّبِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ» پروردگارا ما آرزو مىکنیم و از تو می خواهیم زندگى در پرتوى یک دولت بزرگوارى را که «تُعِزُّ بِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اهْلَهُ» در آنجا اسلام حقیقى را با اهل اسلام عزت خواهى بخشید و نفاقها و دورویی ها را از بین خواهى برد و ذلیل خواهى کرد. «وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ الى طاعَتِکَ وَالْقادَةِ الى سَبیلِکَ» این افتخار را به ما می دهى که ما در آن دوره دعوت کننده دیگران به طاعت تو باشیم، راهنما و قائد و پیشرو دیگران در راه تو باشیم. (مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج18ص 182)
.: Weblog Themes By Pichak :.